مهدیار منمهدیار من، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

مهديار،عشق ابدي من

فصل دوم...زندگی مشترک

سلام نفس مامان....   تااونجایی برات نوشتم که گفتم منو بابامحمدحسین مجلسمون رو گرفتیمو زندگی مشترکمون رو بایه   دنیا عشق وعلاقه شروع کردیم...   روزهای اول خیلی خوب بود..من صبحها زودتر از پدرت ازخواب بیدار میشدم..صبحونه رو حاظر میکردم   بعد با عشقم دوتاییی باهم صبحونه میخوردیمو بعدش من باتموم علاقه م پدرتو تا دم در بدرقه میکردم   برای رفتن به سرکار...خودمم تاظهر سرگرم کارای خونه و نهارمیشدم... روزها مثه برق وباد میگذشتو.....تا اینکه 10اردیبهشت وقتی از خواب بیدارشدمو داشتم صبحونه رو آماده   میکردم احساس کردم حالم خوب نیست و...رگیجه ی شدید+سردردشدید+حالت تهوع ومع...
25 فروردين 1393
1